بنویسید رهبران اپوزسیون بخوانید پادوهای منافقین؛ پروژه اصلی کجاست؟
تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۸۹۳۷۸
گروه ۸ نفره که خود را اپوزیسیون ایران میدانند روز جمعه ۱۰ فوریه در دانشگاه جرج تاون آمریکا بهصورت مجازی و حقیقی گرد هم آمدند تا به بررسی «آینده جنبش دموکراسی ایران» بپردازند. با وجود عنوان برنامه، اما در این یک ساعت و ۴۵ دقیقه، بیش از آنکه سخنرانان از آینده جنبش دموکراسی سخن بگویند، تلاش کردند تا چنین نشان دهند که هیچ اختلافی در بین آنها نیست و آن تقابلهای شدید در فضای مجازی، ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیشتربخوانید
چرا بیانیه جدید آشوب را به زبان انگلیسی و محرمانه منتشر کردند؟ + تصاویرآنها در این برنامه مرتب از نقش کنشگران داخل ایران میگفتند و حتی معتقد بودند با وجود منشورهای مختلفی که به آنها ارائه شده، ترجیح دادهاند از منشوری از داخل ایران که دارای ایرادات بوده است، برای فعالیت بهره بگیرند، اما در عین حال اعتراف کردند که بدون حمایت سنگین کشورهای غربی هیچ ابزاری برای گذار از جمهوری اسلامی در اختیار ندارند. این گروه صراحتا اذعان داشتند که تنها ابزار برای مقابله با ایران تحریم است. میگویند باید آنقدر بر سر مردم ایران تحریم ریخت که اگر هم در اثر گرسنگی و فقر تسلیم نشوند، مثل عراق آنقدر ضعیف شوند که سرنگونی آن ساده باشد.
صدای FDD و UANIافراد موسوم به شورای گذار یا اپوزیسیون ایران در این نشست، ملتمسانه از غرب درخواست کردهاند که برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران، به تحریم روی بیاورد. در این بین نازنین بنیادی فردی که در دولت دموکراتها به وی بها داده شده و توانسته با کامالا هریس، معاون رئیسجمهور آمریکا و جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا دیدار کند بیشتر روی این موضوع تاکید کرده است. او صراحتا از یک «اتحاد فراآتلانتیک» علیه ایران سخن گفته و از شکل دادن به سیاستهایی گفته که منابع مالی ایران را قطع و حکومت را منزوی کند. بنیادی از اعمال تحریمهای «استراتژیک» گفته و مهمتر از تصویب قطعنامه علیه ایران به اعمال تحریمهای موجود اشاره کرده است.
جدای از بنیادی، رضا پهلوی نیز به مساله تحریم اشاره کرد و خواهان دو فاکتور کلیدی «فشار حداکثری روی رژیم» و «حمایت حداکثری از مردم ایران» شد و تلویحا تحریمها را زمینهساز ریزش مردم از حکومت خواند. البته هم بنیادی و هم پهلوی در کنار درخواست تحریم بیشتر از «حمایت حداکثری از مردم» هم گفتند، اما این کلمه بیش از آنکه در روی زمین واقعیت داشته باشد، یک لفاظی با هدف گول زدن افکار عمومی صورت میگیرد چراکه کاهش منابع درآمدی حکومت یا قطع شریان اقتصادی آن، به معنی افزایش فشار بر زندگی مردم عادی است و همین عامل نیز باعث افزایش نارضایتی مردم از حکومت میشود.
اظهارات این دو تن و اشاره حامد اسماعیلیون به نقشآفرینی متخصصانی که در حوزه اعتصابات کارگری تجربه دارند و میتوانند بر کالاهای استراتژیک و مکانهای استراتژیک اثرگذار باشند، نشان میدهد این افراد پیمانکاران جزئی یک پروژه بسیار بزرگ هستند. تا چندی پیش پروژهای را که اکنون نازنین بنیادی، رضا پهلوی و سایر اعضای نشست دنبال میکردند را بنیاد تروریستی دفاع از دموکراسیها و گروه اتحاد علیه ایران هستهای دنبال میکردند. گروه اتحاد علیه ایران هستهای برنامه خود را متمرکز بر این کرده بود تا شرکتها را تحت فشار قرار دهند و آنها را از تجارت با ایران بازدارند. بنیاد دفاع از دموکراسیها نیز که در دولت جو بایدن نفوذ قابلتوجهی در کاخ سفید داشت به هر شکل ممکن به دنبال یافتن مسیرهایی برای شدیدترین تحریمها علیه ایران بود. حالا این سیاست قرار است توسط چهرههای فارسیزبان ادامه پیدا کند تا بلکه از این طریق گذار از جمهوری اسلامی اتفاق بیفتد.
تحریم حکومت و حمایت از مردم یعنی چه؟اپوزیسیون ناتوان ایرانی برای گذار از جمهوری اسلامی، به غرب امید بسته است. اگر چه کسانی که در ایران زندگی میکنند، بهخوبی درک میکنند که هر تحریم میتواند چه بر سر زندگی آنها بیاورد، اما اپوزیسیون با دوگانه کردن مردم و حکومت، گمان میکند در تحمیق مخاطب موفق میشود. در مساله تحریم، تفکیک حکومت و مردم بیمعنا و بهنوعی حقهبازی است. در عراق پیش از تحریمهای آمریکا هر کارمند دولت بهطور متوسط ماهانه ۲۰۰ دلار درآمد داشت، اما با اعمال تحریمهای آمریکا علیه این کشور در پی حمله به کویت، ارزش حقوق همان کارمند به حدود ۵ دلار کاهش یافت.
در چنین وضعیتی غرب چگونه میخواهد از مردم حمایت حداکثری داشته باشد؟ آیا قرار است به حساب مردم پول واریز شود یا هزینههای درمانشان کاهش پیدا کند؟ اتفاقا تحریمها علیه کشورها اعمال میشوند تا زندگی مردم را به مخاطره بیندازند و مردم از درد، حکومت را ناچار به تغییر مواضع بکنند. این موضوعی است که مایک پمپئو، وزیر خارجه دولت آمریکا در ۱۴ فوریه ۲۰۱۹، به آن اشاره کرد. او به سیبیاسنیوز گفته بود که اوضاع با تحریمهای آمریکا برای مردم ایران بسیار بدتر است و مطلعیم که این باعث میشود مردم ایران قیام کنند و رفتار رژیم را تغییر دهند. همین موضوع نیز باعث شده تا بسیاری از کارشناسان حوزه تحریم، تحریم را «مجازات دستهجمعی» بخوانند. در جرج تاون همانها که مدعی دلسوزی برای مردم هستند و از ایران آزاد میگویند برای غرب نسخه میپیچند که تحریمهای بیسابقه علیه ایران را افزایش دهند. احتمالا این افراد در این راستا در آینده نزدیک گروههایی را سازماندهی خواهند کرد که گرای تحریمی علیه ایران به غرب بدهد و راههای دور زدن تحریمها را با هدف تشدید فشار بر مردم، افشا کند. این همان کاری است که گروه موسوم به «فرشگرد» که از هواداران خاص رضا پهلوی و دارای ارتباطات مشخص با سعید قاسمینژاد در بنیاد دفاع از دموکراسی هستند، انجام میدهند.
چقدر جدیشان بگیریم؟اینکه این افراد چه وزنی دارند و این نشست تا چه اندازه جدی گرفته شده است را میتوان از ترکیب خبرنگارانی که در نشست شرکت کردند و از میهمانان مراسم سوال پرسیدند، دریافت. پرسشگران این نشست خبرنگارانی از بیبیسی فارسی، ایراناینترنشنال، کیهان لندن، منوتو، صدای آمریکا فارسی، ایندیپندنت فارسی و یک دانشجو بودند. تنها رسانه غیرفارسیزبان این نشست رادیو عمومی ملی بود. همین ترکیب خبرنگاران و پرسشگران نشان میدهد که تنها کارکرد این نشست، با هدف تاثیرگذاری در داخل ایران و امیدبخشی به بدنه منفعلی بوده است که پس از دروغهای این جریان در چند ماه گذشته، میلی به همراهی با این موج سرشکسته ندارند و دیگر حاضر به حضور در فراخوانهای آنان نیستند. همین جریان در هفتهها و ماههای گذشته به کسانی که حاضر به تعطیل کردن زندگیشان نبودند، با برچسب «عادیسازی» و «خونشویی» حمله میکردند، حالا که فضا به کلی تغییر کرده، خواهان تداوم زندگی عادی مردم و برگزاری کنسرتها و... شدهاند و میگویند که انقلابی ۲۴ ساعته نداریم.
پروژه اصلیبرخی همزمانیها بسیار معنادار هستند. در روز جمعه ۸ چهره که خود را افراد شاخص میدانند در یک سالن دانشگاه جرج تاون دور هم نشستند تا از برنامههای آیندهشان برای گذار از جمهوری اسلامی بگویند. از این ۸ کرسی، هیچ سهمی برای گروهک منافقین در نظر گرفته نشده بود. این عدم حضور میتواند از دو منظر معنا داشته باشد؛ اول اینکه این ۸ نفر دارای اختلاف جدی با گروهک منافقین هستند و دوم اینکه برای کسب مشروعیت، فعلا صلاح در آن بوده که منافقین در جلوی دوربین ظاهر نشوند. برخلاف این افراد که ملتمسانه به دنبال حمایتهای غربی و بهاصطلاح خودشان «فراآتلانتیکی» هستند و اروپا و کاخ سفید با این توجیه که «وقتی انقلاب ایران تمام شده و کسی در خیابان نیست، چرا نباید به میز مذاکره برگردیم؟»، دست رد به سینه آنها زده است، منافقین از پارلمانی به پارلمان دیگر به سادگی مشغول رایزنیهای سطح بالا هستند. درست ۲ روز پیش از این نشست، به ابتکار تام مککلینتاک، مریم رجوی رهبر گروهک تروریستی منافقین، در کنفرانس مطبوعاتی کنگره آمریکا پس از قطعنامهای موسوم به حمایت از قیام مردم ایران سخنرانی کرد. ۱۶۵ نماینده از هر دو حزب از این قطعنامه حمایت کردهاند.
در بخشی از این قطعنامه نمایندگان کنگره مریم رجوی را «رهبر اپوزیسیون» خوانده و از «طرح ۱۰ مادهای» او «برای آینده ایران»، حمایت کردهاند. آنها همچنین از ایالات متحده خواستهاند که «در هر گونه تحقیقات بینالمللی» درمورد اعدامهای سال ۱۳۶۷ شرکت کند. این قطعنامه و حمایتهای آن از منافقین نشان میدهد که در غرب اصلیترین اپوزیسیون جمهوری اسلامی، منافقین تعریف شدهاند و تحرکات دیگر حتی اگر به فرض مستقل از منافقین باشد، به نام منافقین زده میشود و در نهایت این مریم رجوی است که اجازه پیدا میکند در پارلمانهای کشورهای مختلف اروپایی به ایراد سخنرانی بپردازد. طراحان پروژه که به ناتوانی این ۸ نفر بدون حمایتهای غرب آگاهند، با تصور اینکه این افراد همچون فضای مجازی، در فضای حقیقی نیز هوادار دارند، سعی میکنند با استفاده از ظاهر نازنین بنیادی و دادخواهی اسماعیلیون و واماندگی پهلوی، پروژه را تا حدودی جلو ببرند و در گامهای بعدی اصلیترین چهره اپوزیسیون یعنی مریم رجوی به روی سن بیاید.
بزرگنمایی پهلوی ضعیفپیش از برگزاری نشست با توجه به ظرفیت بسیار پایین دیگر افرادی که در شورای گذار اسمشان برده میشد، تلاش شد مساله بازگشت سلطنت مطرح گردد که در این راستا برنامه موسوم به وکالت دادن به رضا پهلوی اجرا شد.
در اینجا تلاش شد از ظرفیتهای نهاد سلطنت بهره گرفته شود، زیرا در طول ۲۵۰۰ سال، حکومتهای بزرگ ایران با توجه به جریان جهانی آن زمان، به صورت پادشاهی اداره میشد و غم و شادی ایرانیان، قهرمانان و افتخارآفرینان در آن قالب سلطنت جریان یافته است؛ و با توجه به این انباشت و ادراک تاریخی از نهاد سلطنت، سعی شد بازگشت این شیوه حکومتی مطرح گردد، اما هرچند سطوحی از برداشت طراحان درست بود، اما آنها در فهم نهایی تحولات ایران عاجز ماندند.
درحقیقت با قرار گرفتن قهرمانان کشور ذیل حکومت جمهوری اسلامی و فعالیت آنها در زمان جنگ تحمیلی و درگیریهای منطقه مانند سردار قاسم سلیمانی، در قالب جمهوری اسلامی، این حکومت فراتر از آنچه نهاد سلطنت خوانده میشود، در امتداد تاریخی ایران قرار گرفته است. درحالیکه فردی مانند رضا پهلوی بیشتر شبیه شاهزادگان خائن و البته کماصلونسب است؛ چه اینکه پدر و پدربزرگ وی که هردو به بدترین شکل سرنگون شدند، از این مساله رنج میبردند.
این مساله نشان میدهد انتخاب رضا پهلوی یک اشتباه بزرگ بود، زیرا هرچند اینگونه تلقی میشود که به دلیل نزدیکی حکومت پهلوی نسبت به زمان حاضر، ادراک مثبت از سلطنت بیش از دیگران شامل حال آنها میشود، اما خاندان پهلوی حتی از قاجاریه در ایران منفورترند و توسط تظاهرات مردمی -و نه حتی رقبای داخلی- حذف شدهاند.
از سوی دیگر رسیدن به رضا پهلوی نیز انفعالی بود، زیرا دیگر خاندانهای سلطنتی ایران یا از خیر بازگشت گذشتهاند و تغییر جدید را پذیرفته یا به دلیل جمعیت بالا قادر به معرفی گزینه واحد برای پادشاهی نیستند، اما پهلویها که فاقد عمق و امتداد خانوادگی قابل توجه بوده و نیمی از فرزندان آخرین شاه پهلوی نیز خودکشی کردهاند، لاجرم شخصی در سطح رضا پهلوی انفعالیترین گزینه موجود برای سلطنت است؛ چیزی که بنبست عملی سلطنت در ایران را آشکار میسازد.
اختلاف جدی داریم، ولی فعلا نگوییمدر نشست روز جمعه، همه منتظر بودند تا ببیند علی کریمی، فوتبالیست سابق چگونه میخواهد در نقش یک کنشگر سیاسی و به عبارت دیگر یک چهره اپوزیسیون ظاهر شود و برای دقایقی بدون مشکل مواضع سیاسی خود را بیان کند. زمانی که گلشیفته فراهانی شروع به صحبت کرد مشخص شد خبری از سخنرانی علی کریمی نیست و او که کمی پیش به رضا پهلوی وکالت داده بود، این بار گلشیفته را وکیل خودش کرده تا مواضعش را بیان کند. شیرین عبادی، عبدالله مهتدی و گلشیفته فراهانی، برای این نشست ویدئوهایی ضبطشده ارسال کردند. برخلاف عبدالله مهتدی، رهبر گروه تروریستی کومله که تلاش کرد زیاد سخن نگوید تا وارد موارد اختلاف برانگیز نشود سایر سخنرانان به شکلی به اختلافاتشان اشاره کردند، ولی وقت مناسب برای اختلافاتی از این دست که شکل و نوع حکومت چگونه باشد را موکول به آینده و صندوق رای کردند.
چند نکته درباره نشست۱- نفس برگزاری این نشست و اذعان سخنرانان مراسم مبنیبر دوره فرود نشست، نشانه پذیرش شکست پروژه ناآرامسازی ایران است. مخالفان با این اقدام برای شکست خود ایجاد ابهام میکنند تا در افکار عمومی همچنان جریان داشته باشند.
۲- این نشست همچنین نشان داد پروپاگاندای «وکالت میدهم» هم نتوانست یک موج اجتماعی ایجاد کند. از همینرو علی کریمی که وکالت نیز داده بود، بهعنوان سخنران به این نشست دعوت شده بود. دلیل این دعوت، نیاز این گروه به چهرهها برای ادامه حیات است.
۳- این افراد بهنوعی از لزوم پرهیز از اختلاف صحبت میکنند که گویی در آستانه پیروزی نهایی هستند و اگر یک ماه متحد باشند، همهچیز تمام است. آنها با همین پروپاگاندا، فعلا دهان احزاب دیگر را بسته نگاه داشتهاند و میخواهند این سکوت را تا زمان رونمایی از منشوری که قرار است تهیه کنند، ادامه دهند، اما احتمالا این فرصت چند هفته بیشتر دوام نخواهد آورد.
۴- در ناآرامیهای ایران، اپوزیسیون چندین مرحله از اعتراضات عقب مانده بود و بیشتر افراد حاضر در اغتشاشات، متاثر از دروغپردازی رسانههای فارسیزبان بهویژه ایراناینترنشنال درباره پایان کار نظام بودند. همین دروغها نیز باعث سرخوردگی عظیم توده پس از درک واقعیت شد. با فروکش کردن نسبی اغتشاشات در داخل، این مساله به خارج از کشور برده شد و راهپیمایی برلین در ۳۵۰۰ کیلومتری ایران برگزار شد. با فروکش کردن حضور همان جمعیت اندک از دیاسپورای ایرانی و بروز اختلافات میان گروههای مخالف، منافقین بهصورت انفرادی در استراسبورگ به لابی پرداخته و تلاش کردند در سایه اقدام اتحادیه اروپا، آنها نیز به دلیل حضور در فرآیند، موثر دیده شوند. در استراسبورگ آنها ۳۸۰۰ کیلومتر عقب نشسته و از خیر اقدامات جمعیتی و تودهای گذشته و وارد فاز فعالیت کادری شدند. حالا، اما نماد به آمریکا کوچ کرده تا عقبنشینی ۱۰ هزار کیلومتری از خاک ایران ثبت شود. مخالفان، اما حتی در آمریکا نیز قادر به جمعآوری جمعیت کافی برای معرفی آن بهعنوان یک نماد نیستند و عناصر مخالف، سخنرانیهای نشستگونه دارند. برای آنکه ریزش بدنه اجتماعی در خارج زیاد در ذوق افکار عمومی نزند، تلاش شده با برگزاری این نشست در دانشگاه جرج تاون پیشینه آکادمیک به آن داده شود تا با این پیشینه نیازی به نمایش جمعیت بالا نباشد؛ گویی آنکه رضا پهلوی، بنیادی، گلشیفته فراهانی و علی کریمی دارای پیشینه آکادمیک هستند که در جرج تاون بخواهند به ابراز نظرات عمیق خود بپردازند.
۵- وضعیت برای علی کریمی به میزانی دشوار بوده که مسئولیت سرپرستی وی را گلشیفته فراهانی برعهده گرفت بدون آنکه مشخص شود چرا این دو باید متن مشترکی داشته باشند.
منبع: روزنامه فرهیختگان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: اغتشاشات اپوزیسیون ضدانقلاب گذار از جمهوری اسلامی گلشیفته فراهانی نشان می دهد مردم ایران علیه ایران رضا پهلوی علی کریمی مریم رجوی تحریم ها جرج تاون
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۸۹۳۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(عکس) قبرستان ممنوعه تهران، کجاست و مدیریت آن با چه کسانی است؟
«قبرستان ممنوعه تهران» یکی از قبرستانهای قدیمی و ناشناخته شهر تهران است. در این قبرستان افراد نامی و مشهور بسیاری دفن شدهاند. چهرههای علمی، سیاسی و خارجیهایی که در ایران مشغول فعالیت بودند و در دوران سکونتشان در تهران جان خود را از دست دادهاند.
به گزارش همشهری آنلاین، قبرستان ممنوعه تهران، که با نام قبرستان دولاب نیز شناخته میشود، یکگورستان قدیمی مربوط به مسیحیان است. در واقع این قبرستان باغی بزرگ در اتوبان شهید محلاتی، بین خیابانهای شهید رضایی و مستفیذ است که در میان اهالی به نام قبرستان «دولاب» شناخته میشود. این گورستان محل دفن مسیحیان کشورهای فرانسه، ایتالیا، روسیه و لهستان است که در سالهای دور در ایران زندگی میکردند و در این کشور نیز از دنیا رفتهاند. تعدادی از این افراد سرباز و بخشی دیگر افراد غیرنظامی بودهاند که در بین آنها اشخاص مشهور نیز دیده میشود.
افرادی که در این قبرستان به خاک سپرده شدهاند، ملیتهای مختلفی دارند. ملیت هر فرد با یک پرچم بر روی قبر مشخص شده است. بر روی سنگ قبرها نیز علائمی، چون صلیب یا تصویری از یک بانوی غمگین دیده میشود. افرادی که در این قبرستان آرمیدهاند، سربازان گمنام روسیه و لهستانیهایی هستند که در جنگ جهانی دوم در راه برگشت به وطن جانشان را از دست دادهاند. تعدادی از قبرها نیز مربوط به کنتهای فرانسوی، شاهزادههای گرجی و پزشکان دربار قاجار و پهلوی است. افراد مشهوری مانند «اوانس اوگانیانس» اولین کارگردان سینمای ایران و موسس اولین مدرسه بازیگری در ایران، «شاهین سرکیسیان» موسس تئاتر مدرن در ایران، «کنت دو مونت فرت» اولین رئیس پلیس ایران، «ولادیسلاو هورودکی» معمار اهل لهستان، «ولادیمیر گاردایستکی» معمار ایستگاه راهآهن تهران، «آلفرد ژان بانیست لومر» موسیقیدان نظامی فرانسوی مربوط به دوران ناصرالدینشاه قاجار که نخستین سرود ملی ایران را ساخت، «دکتر کلوکه» پزشک فرانسوی محمدشاه قاجار و «دکتر تولوزان» پزشک مخصوص ناصرالدین شاه که از جمله اقدامات او در ایران میتوان به بهداشت عمومی و تشکیل مجلس حفظالصحه اشاره کرد.
اولین قبر متعلق به پزشک مخصوص درباراین محدوده در گذشتههای دور زمین کشاورزی بود که بعدها تبدیل به قبرستان شد. اولین فردی که در این منطقه به خاک سپرده شد، دکتر «کلوکه» پزشک اختصاصی محمدشاه و ناصرالدینشاه قاجار بود. «کلوکه» در سال۱۸۵۵ در این خاک دفن شد. بعدها دکتر تولوزان، یکی از پزشکان فرانسوی دربار قاجار، زمینهای این منطقه را خرید و آن را به گورستان مسیحیان مقیم تهران تبدیل کرد. بخشهای مختلف این گورستان توسط سفارتهای فرانسه، ایتالیا و لهستان خریداری شد و اکنون آنها این محل را مدیریت میکنند.
قبرستان دولاب بیش از ۷۵ هزار مترمربع مساحت دارد و دارای ۵ بخش مختلف است. هرکدام از این بخشها ورودی جداگانهای دارند. در میان قبرستان نیز یک خیابان وجود دارد که این ۵ بخش را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم میکند. سه بخش کاتولیک، ارتدوکس و ارامنه گریگوری در قسمت شرقی و دو بخش ارامنه کاتولیک و آشوریهای کلدانی در قسمت غربی قبرستان دولاب قرار دارد. بزرگترین بخش قبرستان دولاب مربوط به ارامنه است که حدود ۴۴ هزار مترمربع را در برمیگیرد. اغلب افرادی که در این بخش مدفون شدهاند، ارامنه ایرانی هستند که در بین آنها افراد نامی و سرشناسی، چون شاهین سرکیسیان، آرام گارونه، اسرائیل ساهاکیان، زورا ساگینیان، مارکار قارابگیان، نیکلای لاوری و نیکوکاران درمانگاه خیریه آودیسیان دیده میشوند. قدیمیترین سنگ قبر این بخش مربوط به سال ۱۳۷۵ است. پس از آن تدفین در این قبرستان از طرف شهرداری تهران ممنوع اعلام شد.
ترسناکترین بخش قبرستانمسیحیان ارتدوکس در بخش ارتدوکسهای قبرستان دولاب دفن شدهاند که از مشهورترین آنها میتوان به نیکولای مارکف معمار و آنتوان سوروگین عکاس اشاره کرد. این افراد هر دو روسی بودهاند و اصالت گرجی داشتند. در قسمت ورودی این بخش یک آرامگاه دیده میشود که با معماری گرجی و به شکل کلیسا ساخته شده است. این آرامگاه به مینادورا خوشتاریا، همسر آکاکی خوشتاریا تعلق دارد. آکاکی خوشتاریا تاجر گرجی است که امتیاز استخراج نفت شمال ایران را از دربار قاجار دریافت کرده و در این منطقه مشغول فعالیت بود. همچنین قسمت دیگری از قبرستان دولاب، که با عنوان ترسناکترین بخش شناخته میشود، مربوط به ۲۶ مهندس ایتالیایی است. مهندسین معدنی که در سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۴۳ در ایران کار میکردند و همینجا جان خود را از دست دادند. قبرهای این افراد در زیرزمین و لای دیوارها قرار دارد و سنگ قبر آنها نیز به صورت ایستاده دوتادور این دیوارهای نصب شده است.
در واقع برای ورود به این بخش باید از میان مردگانی ایستاده عبور کنید که کمی ترسناک است. از سوی دیگر حدود ۱۴هزار و ۲۰۰ مترمربع از قبرستان متعلق به کاتولیکهاست. در این بخش قبر افراد مشهوری، چون دکتر کلوکه، دکتر جمشید اعلم و ولادیمیر گاردایستکی دیده میشود. اکنون قبرستان ممنوعه توسط سفارتخانههای مربوطه مانند روسیه، لهستان، فرانسه و شورای خلیفهگری ارامنه مدیریت میشود. یک خانواده در این قبرستان زندگی میکنند که نگهبانی از قبرستان را بر عهده دارند.